شاعر نیستم اما گاهی دلی یه جیزاهایی مرتکب میشم. لحظاتی قبل این شعر را برای دکتر گفتم...
بعد از خدا امید ما، دستانت ای مرد
ای مایه ی آرامش و پایان هر درددو توده ی استخراج شده و بخش سوم از بافت سینه که خارج شده بود را دیدم.
حتی اگر بلاگ اسکای اجازه بدهد بارگذاریش می کنم.
بر اساس خوش شانسی دکتر مریم را دیدم و اطهار داشت عمل خوب بوده.
عمل حدود دو ساعت طول کشید،
اما الاندو ساعته که توی ریکاوری هست و ظاهرا شرایطش پایدار نشده.
دروغ نمی گم! کمی نگران بودم، اما به لطف خدا و فدرت مریم امیدوارم.
مریم همیشه مشکل فشار خون پایین داشته و این اواخرضعف جسمی، اما اشنالله تا نیم ساعت دیگه با شرایط خوب بیرون میاد...
باید سریع آماده مرحله ی دوم بشیم.( شیمی درمانی )
دکتر امروز پنج نوبت عمل داده و مریم نفر پنجم هست.
به گمانم حداقل تا ساعت سه عمل نخواهد شد.
وقتی پیامک اظهارنامه بیمه امد شوکه شدم.
هزینه ها واقعا کمرشکن است،
اما سلامتی و حیات عزیزان، بالاتر از هر چیزیست....
امیدوارم با دل خوش از بیمارستان یاس سپید خارج شویم.
دیروز که برای معاینه پیش دکتر رفتیم علت ظهور کنسر در مریم علیرغم لایف استایل سالم ورزش کردنش را پرسیدم و دکتر گفت که دلایل ژنتیکی می تواند مهمترین دلیل بروز سرطان باشد و البته این به این معنی نیست که از نسل اول( پدر و مادر) به ارث برده بلکه می تواند به چند نسل قبل برگردد...
دکتر گفت که خوشبختانه مریم بروز توده را زود تشخیص داده و درمان در زمان مناسبی اغاز شده است.
راستی چند مدتی بود در حمام موهای ریخته شده زیادی از مریم می دیدیم و خیلی وقتها بدون اینکه بدانیم چرا رنگ. پریده و کم توان می شد...